كتاب برگزيده جشنواره دفاع مقدس ارتش.

خاطرات جذاب و خواندني از امير خلبان فضل‌الله جاويدنيا. خاطراتي از جنگ و گريز در آسمان, نبرد هوايي با دشمن و بارها رفتن تا مرز سقوط و شهادت. زماني كه او در آمريكا دوره خلباني مي‌ديد, هرگز تصور نمي‌كرد آموخته‌هايش را در جنگ به كار گيرد, اما با شروع جنگ او آدم ديگري شده‌بود. غرش سهمگين هواپيمايش چنان وحشتي در دل ارتش عراق ايجاد كرده‌بود كه براي شكارش جايزه تعيين كردند.

گزیده متن :

طبق قانون، با توجه به اشکالاتی که در هواپیمایم بود، باید گردش می‌کردم و به اصفهان بازمی‌گشتم، ولی نمی‌توانستم این کار را انجام دهم. به حسینی گفتم: یدالله! بمب افکن‌های عراقی به راحتی می‌توانند کرمانشاه را بمباران کنند. خدا می‌داند که چند نفر در این بمباران کشته می‌شوند. به نظر تو بهتر است دو نفر آدم بمیرند یا دوهزار نفر؟ تصمیم من این است که با هواپیما، خودمان را به آنها بزنیم و نابودشان کنیم. نظر تو چیست؟...